آیلین جونآیلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

(*◕‿◕)مینویسم برای پاره ی تنم(*◕‿◕)

203 روزگی وچهار دست و پا×نشتن

*93.07.27* *16:05* یک شنبه *6ماه و 18روز* *204روزگی* عزیز دلم دیروز ظهر دو سه قدم چهار دست و پا رفتی،عصر هم همینطور.تا اینکه شب دیدیم خانوم یاد گرفته و دیگه سینه خیز نمیره. دیشب پستونکتو گذاشتم دهنت.بعد از 6ماه و نیم یادت اومده بخوریش!تا حالا کجا بودی؟! بهت آب لیمو شیرین و آب هویج میدم و با اشتیاق میخوری.باید سیب بگیرم اب سیب هم بهت بدم. واست با سیب زمینی و هویج و برنج سوپ درست میکنم.ظاهرا تا حالا که دوست داشتی. یه مدته حریره و فرنی نمیخوری.دهنتو سفت میکنی!فکر میکنم بخاطر دندونته که نمیخوری. تو روروئکت حرکاتت بیشتر شده و بیشتر میتونی حرکتش بدی. صداهای مداوم از خودت در میاری و سعی میکن...
27 مهر 1393

196روزگی و درد لثه

*19.07.93* *16:56* شنبه *6ماه و 10وز* *196روزگی* عزیزم شما فقط دو روز بعد از دندون در آوردنت آروم بودی!دوباره بیخوابی و بی تابی و گریه ت شروع شد! و از امروز دوباره اسهال شدی!اسهالت یکی دوبار در روزه.چون شما یه روز در میون یا دوروز درمیون شکمت کار میکنه.الان چون شده هر روز و کمی شل میشه:اسهال واسه دندونت!چون بعضی ها دفعاتشون بیشتره. الان درد ناک تر شدی مامان!چون همیشه وقتی لثه ت درد میکنه انگشت مارو میگیری میزاری دهنت فشار میدی.خوب الان یه دندون تیز داری که با هر بار فشار دادن دردمون میاد و جاش رو دستمون میمونه! واسه هیچ کدوم از واکسن هات خداروشکر تب نکردی.فقط کمی بی تابی داشتی. وقتی تو روروئکت میشینی...
19 مهر 1393

190 روزگی و اولین دندون

*14.07.93* *16:40* دوشنبه* *6ماه و5روز* *191روزگی* دختر خوب مامان دیروز یکشنبه عید قربان بودو تعطیل.شنبه شب رفتیم اهواز.فردا صبح زود یعنی یکشنبه صبح با مامانمو خاله مرضیه رفتیم به طرف آبادان. اول بازار مرکزی رفتیم که چیز خاصی نداشت از اونجا فقط یه بسته صد عددی بادکنک برات خریدیم. بعدش رفتیم ته لنجی ها! از اونجا برات اسباب بازی ساحلی خریدیم.یه فرقون و آپاش دو تا قالب برای ماسه و بیل و "چنگال"؟!!! بعد از اونجا رفتیم توی پارک و مرغ سیخ زدیمو خوردیم.شما خیلی بی تابی کردی و همش در حال گریه بودی! بابایی بردت تو ماشین کولر رو روشن کرد شاید آروم شی بعد از نهار هم من بردمت.کمی آروم می...
14 مهر 1393

187 روزگی و جیغ!

*93.07.11* *2:31* جمعه *6ماه و 2روز* *187روزگی* آیلینم میشه گفت دیگه میشینی نه خیلی خوب ولی خیلی خوب میتونی خودتو نگه داری بعد از شاید یه زمان نسبتا زیاد میوفتی.میشه گفت بعد از حدود 5دقیقه شاید کمی اون وقت میوفتی. امروز روی چهاردستو پات ایستادی یه پاتو جلو دادی بعد افتادی.هنوز نمیتونی بری ولی خیلی براش تلاش میکنی. امشب پارک خانواده بودیم بابام برات یه خرس خیلی خوشگل و ناز خرید. از دیروز جیغ میزنی!همش تو گریه ت جیغه!که اصلا خوشم نمیاد!ولی اگه اینطور باشی را ه دوری نرفتی من جیغ جیغو بودم!!! ...
11 مهر 1393

پست سفارشی!

*08.07.93* *20:26* *سه شنبه* *5ماه و 29روز* *184 روزگی* عزیز دلم به سفارش خاله مرجان این پست رو برات مینویسم. خاله مرجان: "الی جون واسش بنویس که دوتا خاله دیگه هم داره که خیلی گلن و همش ما باهم در ارتباطیم و کلی بهمون خوش میگذره" من با دو دوست مهربووووون تو واتس آپ در ارتباطم.تو زمان ما این نرم افزار چته!که میشه گروه تشکیل داد و ما یه گروه سه نفره هستیم که سن بچه هامون نزدیک به همه.و البته شما کوچیکتر از اون دو گل پسری. مامان مرجان اهل مازنداران-آمل* یه پسر خوشگل و شیرین داره که اسمش متینه.20دی 92 به دنیا اومده. مامان فریده اهل مازندران-ساری* و مثل مرجان جون یه گل پسر ناز داره ک...
8 مهر 1393

183 روزگی و اولین سرماخوردگی

*93.07.07* *16:23* دوشنبه *5ماه و 28روز* *183روزگی* گل مامان شنبه سرما خورد.اولین سرماخوردگی.عطسه سرفه و آبریزش.بردمت دکتر برات دارو نوشت.برای آبریزشت آزیتومایسین نوشت که شما حساسیت داشتی و دونه زدی واسه همین فقط شربت سرماخوردگی کودکان بهت میدم.یه مقدار بهتر شدی ولی خوبه  خوب نشدی.(راستی دکتر که وزنت کرد 8 کیلو بودی) شنبه شب ساعت 22با خاله مرضیه اهواز رفتیم.تا خونه شون رسیدیم بهت یه عروسک خوشگل داد.با اینکه کرم رنگ بود خیلی  از دیدنش خوشحال شدی.همش میخندیدی و ذوق میکردی.شب تا صبح گریه کردی و نزاشتی بخوابیم.یه چند وقته دندونات خیلی اذیتت میکنه و همش تو خواب گریه میکنی.ف یک شنبه عصر رفتیم تا بر...
7 مهر 1393
1